نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
سرتو بذار رو شونه هام خوابت بگیره

بذار آروم دل بی تابت بگیره


بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره


حتی من از شنیدنش گریم میگیره


آهنگ های امید رو هزار بار هم گوش بدم بازم واسم تازست...



:: بازدید از این مطلب : 653
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

چقدر بد می شود که کسی دلتنگی ات را بفهمد و ریسمان را تنگ تر کند !




:: بازدید از این مطلب : 541
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

زندگی بافتن یک قالیست

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی


نقشه از قبل مشخص شده است


تو در این بین فقط می بافی


نقشه را خوب ببین، خوب بباف


نکند آخر کار


قالی بافته ات را نخرند!



:: بازدید از این مطلب : 415
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

بغض هایم را به آسمان سپردم
خدا به خیر کند باران امشب را...



:: بازدید از این مطلب : 454
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
من غــــــرورم را به راحتــــــی به دست نیــــــاوردم
کــــــه هر وقت دلـــت خواست خـــــردش کنی ...!
غـــــــرور من اگر بشکـنـــــــد,
با تـــکـــــه هـــایـــــش
شاهـــــــرگ زنــــدگـــــی تـــــو را نیز خواهـــــم زد......
در جــــــــــریان بــاش..



:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

روزهایی که بی تو می گذرد

گرچه با یاد توست ثانیه هاش


آرزو باز میکشد فریاد


در کنار تو می گذشت ای کاش ...



:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

آسمان دلم آنچنان ابری و غم زده است که می خواهم طوفان شود تا شاید خانه دلم ویران شود ...
می دانم ..
خوب می دانم ..
تا که من هستم و تو , تا که دنیا دنیاست باید پی ذره ای  دل
هم دوید ......
خانه ام بی تو سرد و تاریک است ..
شاید قرار است طوفان شود ..



:: بازدید از این مطلب : 463
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

مادر تنها کسی است که میتوان"دوست دارم"هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید.........




:: بازدید از این مطلب : 434
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

زیباترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،

آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،


کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد


وزیبائی است.مادر همه چیز ماست


مادر آن روح جاودانی است که


لبریز از عشق و


زیبائی است




:: بازدید از این مطلب : 384
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
 

               


محمدحسن معیری ( بیوک ) متخلص به " رهی " فرزند موید خلوت نوه ی معیرالممالک ( نظام الدوله ) از شاعران غزلسرای بسیار نامی معاصر است . 

وی در سال 1288 خورشیدی در تهران متولد شد . پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد خدمات دولتی شد و مشاغل متعدد یافت در سال 1322 خورشیدی به ریاست کل انتشارات و تبلیغات " وزارت پیشه و هنر " منصوب گردید . از دوران کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی علاقه ی فراوان داشت و در اثر ممارست در این سه فن بهره ای به سزا یافت . در آغاز شاعری در انجمن ادبی حکیم نظامی که به مدریت استاد وحید دستگردی مدیر مجله ارمغان تشکیل می شد ، شرکت می جست و یکی از اعضاء فعال و موثر آن انجمن بود . در انجمن موسیقی ملی و انجمن فرهنگستان ایران نیز عضویت یافت و رفته رفته با چاپ و نشر غزلهای دلنشین او در روزنامه ها و مجله های کشور شهرت بسیار یافت . آثار و اشعار فکاهی و انتقادی وی نیز به امضاهای مستعار " زاغچه " و " شاپریون " در روزنامه های " بابا شمل " و " تهران مصور " و غیره چاپ و انتشار یافت . در تصنیف سازی نیز مهارت خود را به خوبی نشان داد و ترانه های بسیار زیبا و خاطره انگیزی از او توسط خوانندگان مشهور ایران در رادیو ایران پخش شد که بیش از پیش موجبات شهرت و محبوبیت او را فراهم ساخت .

مشهورترین ترانه های او " خزان عشق " ، " به کنارم بنشین " ، " دیدی که رسوا شد دلم " ، " نوای نی " ، " دارم شب و روز " ، " شب جدایی " و چند ترانه دیگر است که در بین مردم شهرت به سزایی دارد .

   در سالهای آخر عمر چند سال برای انتخاب شعر در برنامه ی " گلهای رنگارنگ " رادیو با شادروان داوود پیرنیا همکاری داشت و در شورای شعر رادیو ایران نیز شرکت می کرد . در حالی که تا آخر عمر مجرد زیسته بود در سال 1347 خورشیدی پس از تحمل چند سال رنج بیماری سرطان در 59 سالگی زندگی را بدرود گفت .

   از رهی دو مجموعه ی شعر به نام های " سایه ی عمر " و " آزاده " به جای مانده و هر دو کتاب به چاپ رسیده است .

   " سایه ی عمر " مجموعه ی غزلهای اوست که تا کنون چندین بار تجدید چاپ شده است . " آزاده " نیز مجموعه ترانه های وی می باشد .علاوه بر آن مجموعه ای از مقاله های ادبی او به نام " گلهای جاویدان " در سال 1363 خورشیدی در تهران چاپ و منتشر گردیده است . همچنین کتاب رهاورد رهی ( مجموعه شعر رهی ) نیز در سال 1375 به کوشش داریوش صبور در تهران توسط نشر زوّار به زیور چاپ آراسته شد .



:: بازدید از این مطلب : 823
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی







































:: بازدید از این مطلب : 5282
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

شریعتی اشاره می کند :
تو کجای تاریخ قرار گرفته ای ؟ اگر این را بفهمی روشنفکری . و می بینیم بسیار کمند که این را دقیقا بتوانند ارزیابی کنند و نیز در چه جایی ؟ در چه جایی یعنی چه ؟
یعنی در جامعه خودت در میان قطب های مختلف و جهت های مختلف دشمن ها دوست ها بالاها پایین ها در تمام این خطوطی که به تو می پیوندد چه وضعی دارد چه جایگاهی داری ؟
این را همه می فهمند ؟…..بسیار کمند کسانی که بدانند کجا قرار دارند ….. 

روشنفکر در یک کلمه کسی است که نسبت به “وضع انسانی” خودش درزمان و مکان تاریخی و اجتماعی ای که در آن است خود آگاهی دارد و این ” خود آگاهی ” جبرا و ضرورتا به او احساس یک مسئولیت بخشیده است .

دکتر علی شریعتی ؛ چه باید کرد ؛ صفحه 255

روشنفکر رسالتش رهبری کردن سیاسی جامعه نیست, رسالت روشنفکر خودآگاهی دادن به متن جامعه است, فقط و فقط همین و دیگر هیچ. اگر روشنفکر بتواند به متن جامعه خودآگاهی بدهد, از متن جامعه قهرمانانی برخواهند خواست که لیاقت رهبری کردن خود روشنفکر را هم دارند. و تا وقتی که از متن مردم قهرمان نمیزاید ؛ روشنفکر وجود دارد.�
دکتر علی شریعتی ؛ چه باید کرد ؛ صفحه 499

روشنفکری یعنی مسئول بودن ! …..روشنفکرِی یعنی امام زمان خود بودن …روشنفکر ی یعنی ……

مجموعه آثار شریعتی ج 20 ص 457) :
……روشنفکر – به معنای مطلق - « خدا گونه ای » است در «جهان» و « پیامبر گونه ای» است در «جامعه» و «امام گونه ای » است در تاریخ !روشنفکری نه فلسفه است نه علم  نه فقه  و نه ادب وهنر بلکه در یک کلمه «علم هدایت» است و نوعی « نبوت» که نه چون فلسفه ذهنیت سازی است و نه چون علم ، نقش صورت اشیاء و روابطشان است در ذهن ،آنچنان که هستند بلکه علم «شدن» است و خبر دادن از «راه»  که از «خودآگاهی وجودی» آدمی سرچشمه می گیرد و بنابراین در ذات خود « دعوت» را به همراه دارد و بنابراین « مسئولیت » را !

(مجموعه آثار شریعتی ج 20 ص 367) :
روشنفکر عبارت است یک انسان آگاه نسبت به نا هنجاری های اجتماعی ،آگاه به عوامل درست این تضاد و ناهنجاری ،آگاه نسبت به نیاز این قرن و این نسل و مسئول در ارائه راه نجات جامعه از این وضع ناهنجارمحکوم و تعیین راه حل و ایده آلهای مشترک برای جامعه و بخشیدن یک عشق و ایمان مشترک جوشان به مردم که در متن سرد و منجمد اجتماع منحط سنتیش ، حرکت ایجاد کند و آگاهی و خود آگاهی خویش را به مردمش منتقل نماید و در یک کلمه برای جامعه اش پیغمبری کند ، ادامه دهنده راه پیامبران تاریخ که ایجاد عشق و ایمان و هدف و حرکت بود برای «هدایت و عدالت» ، زبانش متناسب با این زمان و راه هایش متناسب با این نا هنجاری ها و سرمایه اش متناسب با این فرهنگ  (باشد )�


[ سخنان دکتر علی شریعتی ]


:: بازدید از این مطلب : 575
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

خدایا!
مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ ٫ غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز.

خدایا!
اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.

خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم برای اینکه هرکس آنچنان می میرد که زندگی کرده است.

خدایا!
اتش مقدس شک را چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که بر من نقش کرده اندبسوزد و انگاه از پس توده این خاکستر لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند.

خدایا!
به هرکی دوست میداری بیاموز که عشق اززندگی کردن بهتر است و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است !

خدایا!
خدایا تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم.


[ سخنان دکتر علی شریعتی ]


:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

1. خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق ورزیدن بهتر از زندگی کردن است و به هر که دوست‌تر میداری بچشان که دوست داشتن بهتر از عشق ورزیدن است(از نظره دکتر شریعتی عشق تب تندی هست که خیلی زود خاموش میشه و به خاطر همینه‌که دوست داشتن برتر است)

2. من هرگز نمی نالم، قرنها نالیدن بس است. من میخواهم فریاد بزنم، اگر نتوانستم سکوت میکنم، خاموش بودن بهتر از نالیدن است، نالیدن فرزندان ماکیوالیسم را مغرور میکند.......

3. خدایا زیستنی به من بیاموز که از بیثمری لحظه‌ی مرگ حسرت نخورم. خدایا: تو چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت!!

4. زندگی یعنی آزادی، ایمان، فرهنگ، نان و دوست داشتن.

5. تو قلب بیگانه را میشناسی چون در سرزمین بیگانه‌ی مصر بودی... (البته دقیقاً خوده جمله یادم نمیاد ولی چنین مزمونی داشت)

6. عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد ضعیف میشود و اگر تماس تداوم یابد به ابتذال کشیده میشود، و تنها با بیم، امید، تزلزل، اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند میماند.امّا دوست داشتن با این حالات نا آشناست. دنیایش دنیای دیگریست..........!


7. خدایا همواره تو را سپاس میگزارم که هرچه در راه تو و پیمان تو پیشتر میروم، بیشتر رنگ میبرم، آنها که باید مرا بنوازند میزنند، آنها که باید همگامم شوند ساده راهم میشوند، آنها که باید امیدوارم کنند و تبرئه‌ام کنند، سرزنشم میکنند نومیدم میکنند......تا چشم انتظارم تنها به روی تو باز ماند، تنها از تو یاری طلبم، در حسابی که با تو دارم شریکی نباشد
تاتکلیفم با تو رشن شود.تا تکلیفم با خودم معلوم گردد!!


8. خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدای چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

9. خدایا در برابر هر انچه که انسان ماندن را به تباهی بکشد، با "نداشتن" و "نخواستن" رویین‌تن کن!

10.اگر تنهاترین تنهاها باشم، بازهم خدا هست... او جانشین تمام نداشته‌هاست!


11. پروردگار مهربان من! از دوزخ این بهشت رهاییم بخش... کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم... دردم درد بیکسی بود...

12. روشنفکر یک متفکره،متعهد است در برابر مکتباش و مردمش...عالم تشیع نائب امام است.علم تو مسئولیت امامت را به عهده دارد و امامت مسئولیت نبوت را.

13. من معتقدم هرچه درباره‌ی انسان گفتند فلسفه و شر است و انچه حقیقت دارد جز این نیست که انسان تنها آزادی است و شرافت و اگاهی... اینها چیزی نیست که بتوان فدا کرد حتی در راه خدا...

14.کودکی؛ عصر طلایی یک عمر

15. عشق یعنی شناخت، عشق به بوی دیدارهای گه گاه زنده است، با دوری و نزدیکی در نوسان است، امّا دوست داشتن از این دنیاها بیگانه‌ است، سرد نمیشود چون داغ نیست، دوست داشتن زیباست...

16. دوست داشتن از عشق برتر است، عشق مملوک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محه شدن در دوست!!!

17. دستم را میبرم، چشمم را کور میکنم،.........امّا قلمم رو به گناه نمیدم.(یه همچین چیزی!)


[ سخنان دکتر علی شریعتی ]


:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

خدایا: عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار.

خدایا: به من قدرت تحمل عقیده مخالف ارزانی کن.

خدایا: شهرت منی را که می خواهم باشم قربانی منی که : می خواهند باشم نکند .

خدایا:مرا از همه ی فظایلی که به کار مردم نیاید محروم ساز.

خدایا: مرا هرگز مراد بی شعورها و محبوب نمکهای میوه مگردان.

خدایا:مرا یاری ده تا جامعه ام را بر سه پایه کتاب. ترازو و آهن استوار کنم ودلم را از سرچشمه ی حقیقت. زیبایی و خیر سیراب سازم.

خدایا:رشد عقلی و علمی. مرا از فظیلت تعصب . احساس و اشراق محروم نسازد.

خدایا: مرا بخاطر حسد . کینه و غرض. عمله آماتور ظلمه

خدایا:مرا همواره . آگاه و هوشیار دار . تا پیش از شناختن درست و کامل کسی یا فکری- مثبت یا منفی – قظاوت نکنم.

خدایا: جهل آمیخته با خود خواخواهی و حسد . مرا رایگان ابزار فتاله دشمن برای حمله به دوست نسازد.

خدایا:قناعت صبر و تحمل را از ملتم باز گیر و به من ارزانی دار.

خدایا: به جامعه ام بیاموز که تنها راه به سوی تو از زمین میگذرد اما به من بیراهه ای میان بر را نشان بده.

خدایا: به هر که دوست میداری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است و به هرکس دوست تر میداری بچشان که : دوست داشتن از عشق برتراست.

خدایا: این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده ای بردلهای روشنفکران فرود آر که :(اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است ) جهان فاقد معنی و زندگی فاقد هدف و انسان پوچ است و انسان فاقد مسوولیت نیز هست.

خدایا: دربرابر هر آنچه ماندن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رویین تن کن.

خدایا: خود خواهی را چندان در من بکش یا چندان برکش تا خود خواهی دیگران را احساس نکنم واز آن در رنج نباشم.

خدایا: در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در رابطه با هم میامیز آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را باز شناسم.

خدایا: این کلام مقدسی را که به روسو الهام کردی هرگز از یاد من مبر که : من دشمن تو و عقاید تو هستم اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم.

خدایا: بر اراده . دانش . عصیان . بی نیازی . حیرت . لطافت روح . شهامت و تنهایی ام بیفزای .

خدایا: تو را همچون فرزند بزرگ حسین بن علی سپاس میگذارم که دشمنان مرا از میان احمق ها بر گزینی که چند دشمن ابله نعمتی است که خداوند تنها به بندگان خاصش عطا می کند .

خدایا: مرا از چهار زندان بزرگ انسان:طبیعت . تاریخ . جامعه و خویشتن رها کن تا آنچنان که تو ای افریدگار من مرا آفریده ای – خود آفریدگار خود باشم نه کههمچون حیوان- خود را با محیط که محیط را با خود تطبیق دهم.

خدایا : در تمامی عمرم به ابتذال لحظه ای گرفتارم مکن که به موجوداتی برخورم که در تمامی عمر لحظه ای را در ترجیح عظمت . عصیان و رنج بر خوشبختی . آرامش و لذت اندکی تردید کرده اند .

خدایا : به روشنفکرانی که اقتصاد را اصل میدانند بیاموز که : اقتصاد هدف نیست وبه مذهبی ها که کمال را هدف میدانند بیاموز که : اقتصاد هم اصل است.

خدایا : به ماتریالیست ها بگو که انسان درختی که نا خود آگاه در طبیعت . تاریخو جامعه می روید نیست.

خدایا :به ساتر بگو که اگر ملاک خیر را هم خود من – آنچنان که میخواهم – میسازم پس نیت خیر- که او ملاک اخلاق میگیرد – چیست؟

خدایا : به مذهبی ها بفهمان که :آدم از خاک است بگو که :یک پدیده ی مادی نیز به همان اندازه خدا را معنی می کند که یک پدیده ی غیبی در دنیا همان اندازه خدا وجود دارد که در آخرت و مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پساز مرگ هم به هیچ کار نخواهد آمد .

خدایا : جامعه ام را از بیماری تصوف و معنویت زدگی شفا بخش تا به زندگی و واقعیت بازگردد و مرا از ابتذال زندگی و بیماری واقعیت زدگی نجات بخش تا به آزادی عرفانی و کمال معنوی برسم .

   [ سخنان دکتر علی شریعتی ]



:: بازدید از این مطلب : 580
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
خدایا ،

آتش مقدس « شک » را

آن چنان در من بیفروز

تا همه « یقین » هایی را که در من نقش کرده اند ، بسوزد.

و آن گاه از پس توده ی این خاکستر ،

لبخند مهراوه بر لب های یقینی ،

شسته از هر غبار طلوع کند.

.

خدایا ،

به هرکه دوست می داری بیاموز

که عشق از زندگی کردن بهتر است .

و به هر که دوست تر می داری ، بچشان

که دوست داشتن از عشق برتر !

.

خدایا ،

به من زیستنی عطا کن ،

که در لحظه مرگ ،

بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است ،

حسرت نخورم .

و مردنی عطا کن ،

که بر بیهودگی اش ، سوگوار نباشم .

بگذار تا آن را من ، خود انتخاب کنم ،

اما آن چنان که تو دوست داری .

« چگونه زیستن » را تو به من بیاموز ،

« چگونه مردن » را خود خواهم آموخت !


[ نیاییش های دکترعلی شریعتی ]


:: بازدید از این مطلب : 520
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

ای خداوند

و به عوام ما علم و آگاهی

و به مومنان ما روشنایی

و به روشنفکران ما ایمان

وبه متعصبین ما فهم

و به فهمیدگان م تعصب

وبه زنان ما شعور

وبه مردان ما شرف

وبه پیران ما آگاهی

وبه جوانان ما اصالت

و به اساتید ما عقیده

و به دانشجویان ما نیز عقیده

و به خفتگان ما بیداری

و به بیداران ما امید

و به مبلغان ما حقیقت

و به دینداران ما دین

و به نویسندگان ما تعهد

و به هنرمندان ما درد

و به شاعران ما شعور

و به محققان ما هدف

و به ضعیفان ما نیرو

و به محافظه کاران ما گستاخی

و به نشستگان ما قیام

و به راکدان ما تکان

وبه مردگان ما حیات

و به کوران ما نگاه

و به خاموشان ما فریاد

و به مسلمانان ما قرآن

و به شیعیان ما علی(ع)

و به فرقه های ما وحدت

و به حسودان ما شفا

و به خودبینان ما انصاف

و به فحاشان ما ادب

و به مجاهدان ما صبر

و به مردم ما خود آگاهی

و به همی ملت ما همت تصمیم و استعداد فداکاری

و شایستگی نجات و عزت ببخش.

(دکتر علی شریعتی)



:: بازدید از این مطلب : 536
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

 

خدایا:

كافر كیست؟مسلمان كیست؟شیعه كیست؟سنی كیست؟مرزهای درست هركدام كدام است؟

من آرزو می كنم كه روزی سطح شعور و شناخت مذهبی‌‌ در این تنها كشور شیعه ی جهان به جایی برسد كه سخنگوی رسمی مذهب ما فاطمه را آنچنان كه سلیمان كتانی-طبیب مسیحی- شناسانده است و علی را آنچنان كه دكتر جورج جرداق- طبیب مسیحی- توصیف می كند و اهل بیت را آنچنان كه ماسینیون كاتولیك تحقیق كرده است و ابوذر غفاری را آنچنان كه جوده السحار نوشته است و حتی قرآن را آنچنان كه بلاشر- كشیش رسمی كلیسا- ترجمه نموده است و پیغمبر ما را آنچنان كه ردنسن-محقق یهودی- می بیند بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ((ولایت)) و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه ی آثار این كفار رسمی توفیق یابند

و آنگاه این ها حسین حامل پرچم سرخ تاریخ و وارث تنهای آدم و مجسمه ی زنده ی جاودان اعجاز انسانیت را عاجز و نالان نشان می دهند كه در لحظه ی مرگ از دژخیم به زاری و ترحم آب خوردن التماس می كند! این ها كه علی مظهر شرف انسانی و رب النوع شهامت و حریت را كه زبانش در گفتن حق همچن شمشیر در كوبیدن ناحق شهره ی تاریخ است، عنصرسست و جان ترس و شخصیت لرزانی معرفی می كنند كه از ترس جان با رژیم ظلم بیعت می كند و از ترس جان غاصب را خلیفه ی رسمی پیامبر می خواند و از ترس جان به ((امام كذاب)) اقتدا می كند و از ترس جان عضو شورای نامشروع می شود و از ترس جان مقام امامت شیخ را كه همچون مقام نبوت پیغمبر به نصب الهی است به رای و شورا می گذارد و از ترس جان دیگری را در مقامی كه خدا باید معین كند به رسمیت می شناسد و حتی مظهر جوانمردی و سرخیل آزادگی و عظمت انسانی از ترس جان به حرام زاده ی كافر غاصب و فاسدی دخترش را به زنی می دهد، كه انحراف جنسی هم دارد، كه غصب را او بنیاد كرده است، كه غلامش همسر عزیز اورا كتك زده است، كه خودش خانه ی اورا به آتش كشیده است، كه در خانه اش را او به پهلوی فاطمه زده است، كه او پهلوی فاطمه را شكسته است، كه محسن شش ماهه را ضربه ی وحشی او موجب سقط شده است...

این ها كه فاطمه را، زنی كه به تصریح شخص پیغمبر یكی از چهار زن ممتاز تاریخ بشر است)) كه ((پیشوای همه ی زنان عالم است))، زنی كه شخص پیغمبر(ص) دستش را به حرمت می بوسد، زنی كه همسر و همدل علی بزرگ است دختر پیغمبر بزرگ خداست، كه حسین را پرورده است و زینب را...زن نالان و گریانی نشان می دهند كه فقط آه می كشد و نفرین می كند و ناله از درد پهلویش و شكایت از قطعه زمینی كه دولت از او گرفته است!

اینان كه زینب را، زنی كه وقتی حسین به سوی مرگ هجرت می كند و انقلاب شگفت خویش را تصمیم می گیرد شویش را طلاق می گوید! تا برای اسارت در راه جهاد آزاد باشد، او كه هر شهیدی از خاندانش بر خاك می افتاد همچون بازی پریشان كه از خیمه بیرون می پرید و شیون كنان بر سرش می نشست و به درد می نالید و بر او مرثیه می گفت، هنگامی كه دو فرزند خویش كه آنان را نیز به قربانگاه آورده بود به خاك افتادند باز همه ی چشم ها به خیمه ی زینب دوخته شد، اما خیمه این بار ساكت ماند.حتی صدای پای اشكی بر گونه ای برنخاست!زینب را در زنجیر اسارت و در بازگشت از قتلگاه همه ی خاندانش، فریادهای علی وارش بر سر شهرهای دژخیمان و كاخ های جلادن هنوز در گوش تاریخ طنین افكن است و زمین را زیر پای ستمگران می لرزاند، زنی نوحه گر می شناسانند بر مرگ برادر و دیگر هیچ! و این ها كه پرچمدار انقلاب كربلا را كه از یادش حماسه می جوشد و چهره اش مروت و مردانگی را تصویر می كند، قهرمان پارتی های زنانه كرده اند و سمبل سفره های ابلهانه!

این ها شیعه اند.شیعه ی علی!تنها پیروان اهل بیت، تنها ملتی كه حق را تشخیص داده اند و چهره ی پرشكوه علی را و عظمت های خاندان علی را كه همسایه ی سنت است و سرچشمه ی راستین و نخستین حقیقت یافته اند؟

و دكتر بنت الشاطی استاد دانشگاه و نویسنده ی توانایی كه قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت كه می گفت:من در این خانه زندگی می كنم سنی است؟

و بلاشر كه روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه ی قرآن رنج برد و بر روی آیات كور شد، و ماسینیون كه دریایی از دانش بود و 27 سال تمام در زندگی سلمان، تخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و تمام عمر را به تحقیق و جمع همه ی اطلاعات موجود در طول تاریخ و در همه ی اسناد و آثار و مآخذ عربی و فارسی و لاتین و تركی و حتی مغولی راجع به زندگی و شخصیت و تاثیر شخصیت حضرت فاطمه پس از مرگش در تاریخ ملت ها پرداخت و هرگاه از فاطمه از عرفان اسلامی و از سلمان سخن می گفت سراپا مشتعل می شد كافر؟

خدایا:

به من بگو تو خود چگونه می بینی؟چگونه قضاوت می كنی؟آیا عشق ورزیدن به اسم ها تشیع است؟ یا شناختن ((مسمی ها))؟ و بالاتر از این - یا پیروی از ((رسم ها))؟

نیایش صفحه ی 104 تا 107

 

[ نیاییش های دکترعلی شریعتی ]



:: بازدید از این مطلب : 433
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

*مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

*جامعه دو طبقه دارد: 1:طبقه ای که می خورد و کار نمی کند 2:طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.

*تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن.

*چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است.

*کیست که تنها آروزی همیشگی اش در این جهان این باشد که تنها چیزی را که از این جهان آرزو می کند از دست بدهد؟

*آن ها که از در می آیند و می روند چهارپایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی آدمی آفریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و... یا به درون پریده اند.

*چقدر دعا می کنم که: بعضی اصوات را نشنونی بعضی رنگ ها نبینی بعضی افکار را نفهمی بعضی حالات را حس نکنی

*با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

*این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی پاکی پوچی

*شرف مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست

*چقدر دوست دارم این سخن مسیح را « از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند»

*آدم بالاخره می میره حالا من به اسهال خونی بمیرم بهتره یا به خاطر حرفم؟

*چاپلوسی یونجه لطیفی است برای درازگوشان دمبه دار خوشحال

*گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند

*پروانه ی شمع اگر هم چون مرغ خانگی نه بر گرد شمع که در پی خروس می رفت زندگی در زیر پایش رام می گشت و آسمان بر بالای سرش به کام

*من از دو کار نفرت دارم : یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیازمند نیست از ناله شرم دارد.

*برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن و یاس انسان امروزه یاسی است ناشی از آگاهی اش به خویش و خوش بینی انسان در تاریخ زاییده ی جهلش نسبت به خویش است

*زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد

*دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد

*هرکس – نه تنها – به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بکله به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است.

*انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است

*برای این که قومی خوب سواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود.

*چقدر این قفس برایم تنگ است. من تاب تنگنا ندارم !


[ سخنان دکتر علی شریعتی ]


:: بازدید از این مطلب : 620
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
bluedata.jpg (330×320)

پرسشی که کسی تاکنون به آن فکر نکرده است

اطلاعات چقدر وزن دارد؟ بیشتر افراد می دانند که کامپیوتر دربردارنده تمام انواع اطلاعات است؛ از ای میل و اسناد گرفته تا ویدئوکلیپ، صفحات وب و هر چیز دیگر. همه این اطلاعات به صورت رشته یی از ارقام باینری (صفر و یک) نشان داده می شود. این ارقام نه تنها ماهیت ریاضی دارند، بلکه چیزهای ملموسی نیز هستند. آنها به صورت ولتاژ در مدارهای الکترونیکی قرار دارند. بنابراین هر جزء (bit) اطلاعات باید وزنی (هرچند بسیار ناچیز) داشته باشد. اکنون می خواهیم این پرسش را مطرح کنیم؛ وزن اطلاعاتی که در یک روز معمولی از طریق اینترنت ارسال می شد، چقدر است؟
در پاسخ به این سوال، پایگاه های اطلاعاتی فنی را جست وجو کردیم، کتاب های مرجع را ورق زدیم، به سایت گوگل سرزدیم و با کارشناسان صحبت کردیم. معلوم شد که اگر جواب مشخصی بخواهیم، باید خودمان آن را محاسبه کنیم، زیرا به نظر می رسد که هیچ کس دیگری قبلاً این پرسش را مطرح نکرده است.
کلید حل معمای وزن اینترنت در فهم آن فرآیند اساسی یی قرار دارد که تمام این اطلاعات از مجرای آن عبور می کند، خواه درباره ای میلی که از آن طرف خیابان فرستاده شده است بحث کنیم یا از تصویری که از یک وب کم از آن سوی دنیا ارسال شده است. برای آنکه سفر در اینترنت به آسانی انجام شود، اطلاعات به بسته های کوچکی به نام Packet تقسیم می شود. این بسته ها شامل اجزای کوچکی از اطلاعات است که از چند ده تا یک هزار بایت حجم دارد. علاوه بر اطلاعاتی که باید ارسال شود، هر بسته دارای جزئیات آدرس دهی به مسیرهای لازم نیز هست.
بدون در نظر گرفتن اینکه بسته به کجا فرستاده می شود یا نوع تجهیزاتی که بسته از آن عبور می کند، چیست، یک چرخه اساسی بارها تکرار می شود تا بسته به مقصد برسد. پیام در حافظه یک رایانه ذخیره می شود، سپس تجزیه و تحلیل می شود تا مشخص شود که به کجا باید ارسال شود، به نحوی برای ارسال شدن کدگذاری می شود (یا به صورت الکترون هایی در یک کابل اترنت یا به شکل فوتون هایی که از یک کارت Wi-Fi تشعشع می شود) آنگاه به رایانه بعدی موجود در زنجیره فرستاده، کدگذاری و در حافظه همان رایانه ذخیره می شود. چرخه مذکور تا هر اندازه که لازم باشد تکرار می شود. چیزی که در اینجا اهمیت دارد، خود الکترون ها یا امواج رادیویی که از رایانه شما فرستاده می شود نیست، بلکه الگوی بیت هایی است که این امواج آن را شرح می دهد.
الکترون ها یا امواجی که مستقیماً از رایانه شما ارسال می شود معمولاً زیاد دور نمی روند (حداکثر چند صد فوت) تا به رایانه دیگری برسند. حتی هنگامی که شما بسته هایی را به صورت پالس های نور و از راه کابل های فیبرنوری به هزاران مایل دورتر می فرستید، دستگاه های تکرارکننده (repeater) که در فاصله هر ۲۰ مایل و در سطح دریا قرار داده شده است، فوتون های دریافتی را جذب کرده و فوتون های جدیدی را به تکرارکننده بعدی ارسال می کنند.
به عبارت دیگر، اجزای فیزیکی که در اینترنت حرکت می کنند، هرگز به جای دوری نمی روند. آنچه که واقعاً به دوردست می رود (چیزی که حامل وزن است) الگوی بیت نشان دهنده هر بسته است که دائماً در حافظه الکترونیکی هر سیستم در هنگام عبور اطلاعات از شبکه بازسازی می شود. یک راه درک این موضوع آن است که تصور کنید من خودرویی دارم که شما مایل به داشتن آن هستید. یک فرض عجیب دیگر آنکه شما در جزیره یی زندگی می کنید که از طریق هوایی یا دریایی کاملاً غیرقابل دسترس است. بنابراین من نمی توانم خودروی خودم را مستقیماً برای شما بفرستم. خوشبختانه در جزیره محل سکونت شما یک کارگاه مدرن و مجهز و انبار بزرگی از قطعات خودرو وجود دارد، بنابراین برای آنکه من ماشین خود را برای شما ارسال کنم، آن را به تفصیل بررسی کرده و نقشه کامل آن را ترسیم و برای شما فکس می کنم. آنگاه شما می توانید خودروی مرا از روی نقشه های تفصیلی آن مونتاژ کنید. اکنون شما خودروی جدیدی دارید که می توانید سوار آن شده و در جزیره خود رانندگی کنید، خودرویی که کاملاً حقیقی است و وزن دارد.
اگر شما بتوانید وزن بیت های مربوط به یک قطعه اطلاعاتی را هنگامی که روی حافظه یک رایانه قرار می گیرد، اندازه گیری کنید، آنگاه نصف راه محاسبه وزن اینترنت را طی کرده اید.
نکته؛ هنگامی که این مقاله منتشر شد، آقای «راسل سایتز» نیز مقاله یی نوشت که در آن وزن اینترنت تخمین زده شده بود. خواندن این مطلب و مقایسه آن با مقاله من ممکن است برای شما جالب باشد.
ما دریافتیم که برای تخمین وزن اینترنت به یک پیش زمینه فنی احتیاج است. درون حافظه یک رایانه معمولی، خازنی است که به یاد می آورد یک بیت مفروض باید صفر باشد یا یک. این خازن یک قطعه موجود روی تراشه است و می تواند مقدار کمی بار الکتریکی را در خود نگه دارد. اگر خازن یک سلول را شارژ کنید، بیانگر یک (۱) منطقی است. خازن شارژ نشده نشان دهنده ۰ (صفر) منطقی است. خازن های حافظه به قدری کوچک هستند که برای شارژ شدن هر یک از آنها فقط به ۴۰ هزار الکترون نیاز است که واقعاً مقدار بسیار کوچکی است. در مقام مقایسه به یادآورید که از یک حباب لامپ صد واتی در هر ثانیه حدود ۱۰۱۸+۷/۵ الکترون عبور می کند،
اکنون بیایید نگاهی به یک ای میل معمولی داشته باشیم، مثل یک متن ساده و ضمیمه واژه پرداز Microsoft Word (مثل زمانی که پیش نویس این مقاله را برای افراد می فرستیم تا درباره حل این مساله فکر کنند). چنین ای میلی تقریباً ۵۰ کیلو بایت محتوا دارد. از آنجا که در هر بایت ۸ بیت وجود دارد و هر کیلوبایت از ۱۰۲۴ بایت تشکیل می شود، لذا این ای میل شامل تقریباً ۴۱۰ هزار بیت است. البته همه این بیت ها یک نیستند، چون در آن صورت ای میل خسته کننده یی خواهد شد، به طور میانگین حدود نیمی از این بیت ها یک و نیمی دیگر صفر است. بنابراین تقریباً ۲۰۵ هزار یک باید در حافظه رایانه ذخیره شود که مستلزم وجود حدوداً ۸ میلیارد الکترون است. وزن هر الکترون ۳۰-۱۰+۲ پوند است، بنابراین یک ای میل با حجم ۵۰ کیلو بایت تقریباً یک پنج هزارم کاتریلیون
(۱۹- ۱۰+۲) اونس وزن دارد که به اندازه وزن ۲۱ هزار اتم سرب است.
این عدد ممکن است خیلی بزرگ به نظر برسد، ولی در حقیقت مقدار بسیار کوچکی است. هر اونس سرب دربردارنده حدود ۸۲ میلیون کاتریلیون (۱۰۲۲+۲/۸) اتم است،
آنچه که ذکر شد فقط یک ای میل بود. در کل چقدر اطلاعات (تمام صفحات وب، پیام های فوری، جریان های تصویری و هر چیز دیگری که بتوان تصور کرد) در اینترنت جریان دارد؟ قطعاً یافتن مقدار دقیق آن کار دشواری است، ولی نهایتاً ما پاسخ خود را از مقاله دکتر «کلیفورد هالیدی» (که با عنوان «رشد اینترنت در سال ۲۰۰۶» و به وسیله شرکت مشاوره یی در امر ارتباطات به نام Information Gatekeepers منتشر شد) به دست آوردیم. او چنین برآورد کرد که مقدار کل ترافیک اینترنت با نگاهی به فعالیت اتصال کاربران نهایی (از قبیل خطوط مودم dial up، اتصال به وسیله فیبر نوری و DSL) قابل محاسبه است. اتصال باند پهن به منازل و بنگاه های تجاری، مانند ADSL و مودم های کابلی، بیشتر بار اینترنت را تولید می کند. آقای «هالیدی» همچنین کشف کرد که ۷۵ درصد کل ترافیک اینترنت به دلیل به اشتراک گذاشتن فایل بین کاربران است، ضمن آنکه ۵۹ درصد اشتراک فایل ها مربوط به افرادی است که فایل های ویدئویی خود را با هم مبادله می کنند. اشتراک فایل های موسیقی نیز حدود ۳۳ درصد ترافیک را تشکیل می دهد. طبق تخمین آقای «هالیدی» فقط ۹ درصد از کل ترافیک مربوط به ای میل است. این رقم کل حدود ۴۰ پتابایت (یا ۱۰۱۶+۴ بایت) است. با در نظر گرفتن این عدد و قرار دادن آن در همان فرمولی که ما برای ای میل ۵۰ کیلوبایتی به دست آوردیم، مقدار کل ۸-۱۰+۳ پوند (حدود ۹-۱۰+ ۹/۵ کیلوگرم) حاصل می شود. سرانجام پس از مقدار زیادی محاسبه توانستیم پاسخ را پیدا کنیم؛ وزن محتوای اینترنت تقریباً ۲/۰ میلیونیوم یک اونس (حدود ۷/۵ میکروگرم) است.
نامه های دوستانه، قراردادهای تجاری، اسپم (پیام های ناخواسته)، دادخواست ها، خبرنامه های فوری، نمایش های تلویزیونی، مقالات خبری، برنامه های تعطیلات، فیلم های خانگی، صفحات معروف وب، راز و رمز فرمان های نظام های موسیقی، پیام های تبریک و تسلیت و هر چیز دیگری که در زندگی انسان وجود دارد به صورت صفر و یک در فضای اینترنت کدگذاری می شود. اگر همه آنها را با هم جمع کنیم، وزن کل آنها تقریباً به اندازه کوچک ترین دانه شن روی زمین است، دانه یی که قطر آن تنها به اندازه دو هزارم اینچ (تقریباً ۰۵/۰ میلی متر) باشد،



:: بازدید از این مطلب : 483
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
خودت قضاوت کن!


:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/52/02.JPG

http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/52/03.JPG

http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/52/04.JPG



:: بازدید از این مطلب : 428
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

هرچقدر ارتفاع محل زندگی شما بیشتر باشد، زودتر پیر میشوید!!! (نظریه ی نسبیت انیشتین در ابعاد انسانی)


همانطور که میدانید آلبرت انیشتین نظریه ای دارد به نام نسبیت که این نظریه میگوید هرچقدر از سطح زمین فاصله بگیریم ساعت سریعتر جلو میرود. حالا محققین به این نتیجه رسیده اند که وقتی بیشتر و بیشتر از سطح زمین فاصله میگیرید این گذر سریع زمان حتی روی خود شما هم تاثیر میگذارد و اگرچه تفاوتی که ایجاد میکند بسیار کم است اما به هر حال باعث میشود که شما سریعتر پیر شوید.
برای سالیان دراز این نظریه را پذیرفته بودیم اما قادر به اندازه گیری مقدار دقیق تغییر سرعت زمان در ارتفاعات بالاتر نبودیم تا بالاخره طی همین چند روز اخیر دانشمندان امریکایی توانستند این تفاوت زمانی را به صورتی دقیق اندازه گیری کنند. برای این کار گروهی از فیزیکدانان موسسه ی ملی استاندارد و تکنولوژی در کلرادو ۲ عدد از دقیق ترین ساعت های جهان را به کار گرفتند و با استفاده از آنها به این نتیجه رسیدند که تنها کافیست از چند پله بالا بروید تا عمرتان سریعتر بگذرد. آنها طی این آزمایش متوجه شدند که تنها حدود ۳۰ سانتیمتر جابجا کردن یکی از این ساعت ها کافی است تا گذر ثانیه ها (حالا هرچند هم که کم) سریع تر شود. بنابراین فقط کافی است دو یا سه تا پله به سمت بالا بروید که از زندگی مثلا ۷۹ ساله یتان ۹۰ بیلیونیوم ثانیه حذف شود! و یا اینکه کافی است ۳ متر از جایی که الان هستید بالاتر بروید تا زندگیتان ۹۰۰ بیلیونیوم ثانیه سریعتر بگذرد و به گفته ی آقای Chin-Wen chou اگر قرار باشد بالای برج ۱۰۲ طبقه ی Empire State در نیویورک با ارتفاع ۳۸۱ متر زندگی کنید عمرتان ۱۰۴ میلیونیوم ثانیه سریعتر سپری خواهد شد.

در این آزمایشات از ساعت های اتمی quantum logic استفاده شد که میتوانند طی ۳.۷ بیلیون سال زمان را با خطایی کمتر از ۱ ثانیه اندازه گیری کنند.
بنابراین همانطور که میبینید نبود جاذبه بر گذر زمان و متعاقبا بر زندگی افراد تاثیر میگذارد و هرچند که این تغییر آنقدری نیست که به چشم من و شما بیاید اما به راحتی میتوان آنرا اندازه گیری نمود. دقیقا مشابه همین قضیه در سفینه های فضایی اتفاق می افتد یعنی هرچه از زمین بیشتر فاصله بگیرند زمان در آنها سریعتر میگذرد.
عملا اگر میخواهیم درگیر گذر سریعتر زمان نشویم میبایست سرعت خود را افزایش دهیم چراکه اگر با یک سفینه ی فضایی و با سرعت نور و نه با سرعت عادی، مسیری را ۱۰ سال به سمت یک سیاره برویم و ۱۰ سال هم بازگردیم عملا ۲۰ سال به سن ما اضافه شده در حالی که روی زمین ۲۰۰ سال گذشته و هیچ یک از کسانی که قبلا میشناختیم زنده نیستند!!! شاید پیام اصلی این نظریه این است که باید خود را با سرعت زمان منطبق سازیم.
از امروز یک فاکتور دیگر هم به کیفیت زندگی افراد اضافه میشود! فاکتور ارتفاع!



:: بازدید از این مطلب : 500
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه
 خدا یادش نمیره 
ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری
دیروز آرزوش کردی 

smallhands.jpg



:: بازدید از این مطلب : 440
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
وقتی تصادف می کنی، می گن برو خدا رو شکر کن که نمردی!
وقتی تنها موندی، می گن برو خدا رو شکر کن که هیشکی نیس رو مخت باشه!
وقتی دزد کیفتو می زنه، می گن برو خدا رو شکر کن که فقط کیفتو زده، چاقو بهت نزده!
وقتی عشقت بعد از یه چن سال ولت می کنه، می گن برو خدا رو شکر کن که الان این اتفاق افتاده نه چن سال دیگه!
وقتی زیر بار قرض و قوله داری داغون می شی، می گن برو خدا رو شکر کن که کار و درآمد داری و می تونی از پسش برآی!
وقتی طلاق می گیری، می گن برو خدا رو شکر کن که بچه نداری!
خلاصـه که همیشـه یه بدبختی بزرگتری هس که بخاطر اتفاق نیفتادنش شاکر باشیم... خداااااایا شکرت !



:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
عشق با تو آغاز شد.
کلاس خاطره ها با یاد تو جان گرفت.
تو در سپیدی برگ های دفتر دلمان جریان داری.

تو بودی و کوله باری از مهر؛
ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم 
و خانه های دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی ات.


بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛
قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی
و علم در ما جوانه زد.

نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشم هایت بودیم.
ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی
را با تو گام برداریم.

دل به دل ما سپردی و گرمای وجودت را در سرمای تمام فرازها و نشیب ها همراهمان کردی تا در یخ بندان جهالت، در جا نزنیم.
چراغ دانشی که در دست ماست،
روشنایی از تو دارد، معلّم!



:: بازدید از این مطلب : 450
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
به یاد شهدای معلم 
به راستی چگونه می شود از مجاورت تخته سیاه به ملکوت گل سرخ پر کشی ...




kkkj

معلم عزیزم شهادتت مبارک



:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

متاسفانه پاسخ دقیقی برای این پرسش وجود ندارد. در سال ۱۹۷۱ سه کیهان نورد روسی فضاپیمای سایوز ۱۱ در حال بازگشت به زمین بودند که در ارتفاع ۱۶۸ کیلومتری از سطح زمین، دریچه کنترل فشار کابین دچار نقص فنی شد و برای ۱۱ دقیقه و ۴۰ ثانیه، فشار داخل کابین به صفر رسید. بررس مشخص کرد که فضانوردان طی ۳۰ تا ۴۰ ثانیه اول فشار، به دلیل افت شـدید اکسیژن در بافت های مغز، جان سپردند. دلیلش هم ساده است؛ برای انتقال اکسیژن به بافت های مغزی، هم باید اکسیژن وجود داشته باشد و هم فشار هوا!

البته اگر شرایط خلأ برای زمان محدودتری اتفاق بیفتد، می توان جان سالم به در برد. در سال ۱۹۶۶ یکی از مهندسان ناسا مشغول آزمایش یک لباس فضایی در اتاقک خلأ بود که ناگهان فشار اتاق به شرایط مشابه ارتفاع ۳۶٫۵ کیلومتری تغییر کرد و عملا به صفر رسید! هرچند دیگر افراد، خیلی زود عکس العمل نشان دادند و فشار را در کمتر از ۳۰ ثانیه به حالت عادی برگرداندند، اما این مهندس بعد از ۱۲ تا ۱۵ ثانیه از هوش رفت و ۲۷ ثانیه بعد به هوش آمد. فکر می کنید آخرین چیزی که یادش مانده بود، چه بود؟ اینکه بزاق دهانش به جوش آمده بود!

با کاهش فشار هوای خارجی، حباب های گاز در خون تشکیل می شوند و طی چند دقیقه به ریه ها آسیب می رسانند. بعد از آن خون درون رگ های بدن به جوش می آید، چراکه در نبود فشار هوا، مایعات به سرعت تبخیر می شوند. بعد از چند ساعت گاز نیتروژن محلول در خون آزاد می شود و به شبکه عصبی انسان آسیب می زند.

اگر فشار هوا ناگهان به صفر برسد، هوای محبوس در ریه آ نقدر سریع منبسط می شود که می تواند طی چند ثانیه، ریه را بترکاند. اما اگر تحت شرایط ویژه پزشکی و به آرامی در معرض شرایط نزدیک به خلأ قرار بگیرید، می توان تا یک دقیقه هم در معرض آن ماند و آسیب ندید.



:: بازدید از این مطلب : 441
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
http://www.redlink1.com/mydocs/group/117/02.jpg

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم
به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد



:: بازدید از این مطلب : 496
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
شاد کامی را انتخاب می کنم و افکار و احسا سات خوش بینانه را حفظ می کنم. روح اطرافیا نم را تعا لی می بخشم و شادی را در همه جا گستر ش می دهم.



:: بازدید از این مطلب : 505
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 23 ارديبهشت 1391 | نظرات ()