گروهي
بر اين باورند که وظيفه منتظران نسبت به امام (عج) اين است که به حضور
ايشان تشرّف يابند، لذا همواره جهت تشرف به دنبال طريقي هستند. حال آنکه
وظيفه اصلي ما تشبّه به ايشان است. آن زمان که از حيث اعتقاد و اعمال و
ظاهر و شئون زندگي به ايشان شباهت پيدا کنيم، بين ما و ايشان مناسبت ايجاد
مي شود. زمانيکه مناسبت ايجاد شد، سنخيت ايجاد مي شود. زمانيکه سنخيت ايجاد
شود، طبق قاعده ي عقلي « السّنخيّت علّة الانضمام، سنخيت دليل پيوستن است »
تشرف خود به خود حاصل مي شود. بنابراين ما بايد اول به دنبال تشبّه به
ايشان باشيم نه تشرّف. بر اساس آيه 90 سوره واقعه « لا يمسه الّا
المطهرون » درک مقام قرآن جز بواسطه تطهير جسم و روح ميسر نيست. بنا بر
حديث ثقلين، آنچه براي قرآن ثابت است براي اهل بيت نيز ثابت است. پس تا به
مقام تطهير نرسيم، به درک حضور امام (عج) نخواهيم رسيد. بدون تشبّه، تشرّف
امکان ندارد. جواني به نام اويس از اهالي قَرَن - منطقه اي در اطراف
مدينه - عاشق و مشتاق ديدار رسول اکرم (ص) بود. از مادر خود اذن گرفت تا
براي ديدار رسول خدا (ص) به مدينه برود. مادر از او خواست که تا قبل از ظهر
به قَرَن باز گردد. اويس بسوي مدينه رهسپار شد اما از قضا آن روز پيامبر
در شهر مدينه نبودند. هر چقدر منتظر شد، پيامبر بازنگشتند. او بنا به وعده
اي که به مادر داده بود بدون ديدار پيامبر به قرن باز گشت. اولين کلامي که
پيامبر به هنگام ورود به مدينه بيان کردند اين بود: « إنّي اَشَمُّ
رائِحَةُ جَنَة مِن طَريقِ القَرَن » من بوي بهشت را از سوي قرن استشمام مي
کنم. - يعني رفتار اويس قرني، بوي بهشت مي دهد - اين توجه پيامبر (ص) حاصل از تشبهي بود که اويس به رسول خدا و سنت ايشان پيدا کرده بود. اگر چه در ظاهر برايش تشرف حاصل نشد. آنچه
بايد مورد توجه قرار بگيرد اين است که اعمال انسان بو دارد. يعني عمل خير
عطر خوش و عمل شرّ بوي آزار دهنده دارد. آنچه که موجب توجه و جلب نظر امام
زمان (عج) مي شود عطر خوش اعمال خير از سوي منتظران است و آنچه نظر ايشان
را برمي گرداند بوي عفن گناهان پيروان است. بنابراين وظيفه اصلي ما تشبّه به حضرت است که در پي آن تشرّف نيز خواهد آمد.